إنا لله و إنا إلیه راجعون
ما همه از خداوندیم و به سوی او بازمی گردیم
سوره بقره،ص24،جزء2،آیه 156
با سلام و احترام به خوانندگان گرامی این متن
امروز 29/ 11/ 93 سالگرد پرواز روح ملکوتی مادر فرهیخته من است . مادر من متولد 1304 در شهر زیبای زنجان بود. مادر من زن مهربان، مذهبی، با ادب و نسبت به فرزندانش بسیار فداکار بود. مادر من ، برای تربیت و کسب علم و دانش ما زحمت زیادی کشید. پدرم نیز مرد زحمتکش و کارمند شایسته راه آهن کشور بود که 38 سال در اداره راه آهن خدمت کرد. پدر و مادرم از کودکی به من و برادر و خواهرانم قرآن، تربیت اسلامی، ادب و تجربه آموختند. پیش از انقلاب اسلامی ایران، پدر و مادرم با نگرش صحیح نسبت به مواضع انقلابیون و علاقمندی به اسلام و علمای مهذب تشیع به ویژه حضرت روح الله الموسوی الخمینی رحمت الله علیه، من و خواهران و برادرم را در همراهی با مردم غیور و سرافراز ایران بر علیه ظلم و فساد، تقویت نمودند. پدر من به امام خمینی به عنوان یک فقیه شجاع، آگاه به زمانه، پرهیزگار و توانا، مبارزی قدرتمند در خط رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم، عشق می ورزید و در دوران پیش از پیروزی انقلاب اسلامی با مردمی که تا آن زمان به درک لازم نسبت به شخصیت امام و درک و موقعیت خود نرسیده بودند، به بحث و مجادله می پرداخت و از روش گفتگوی منطقی، در حد سطح دانش و شناخت خود اقدام می نمود. پدر من قاری و استاد تجوید قرآن کریم بود و صوت قرآن ایشان پس از نماز اول وقت صبح و همچنین عصر پنجشنبه هر هفته، شوق و تحسین شنوندگان را برمی انگیخت و عطر آیات کلام الله مجید از حنجره این سید جلیل القدر در فضای خانه و محله پراکنده بود. پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلام ، با تشویق و رضایت پدر و مادرم برای یاری رزمندگان اسلام در غرب و جنوب کشور، توفیق حضور یافتم و هر گاه در پیمودن راه، به دلیل مشکلات، سست می شدم و حتی در زمان مجروحیت، مادر و پدر دلسوز و آگاه به زمانه ام، مرا نیرو می بخشیدند، گاهی هم نسبت به کم کاری ها به من اعتراض می فرمودند و یادم هست که پدرم رحمت الله علیه ( که پیش از امام خمینی ره در جوار حرم حضرت معصومه سلام الله علیها به رحمت خدا شرفیاب شدند و فقیه والامقام حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی رحمت الله علیه بر پیکر پدرم نماز اقامه نمودندو سفارشاتی نیز برای مراسم تدفین ایشان فرمودند) همیشه می فرمودند: « بعد از حکومت رسول الله(ص) از بین فقها، مردی مثل خمینی نیامده، خمینی فقیهی شجاع و آگاه و واجب الاطاعت است و من افتخار می کنم که پسرم یک روحانی است و در خط خمینی ».
من در سال 1406 هجری قمری ( برابر با 1365 هجری شمسی) شب نیمه شعبان در مسجد زیر کتابخانه مدرسه فیضیه پس از نماز مغرب و عشای حضرت آیت الله العظمی اراکی به تاج پرافتخار و عمامه سربازی امام زمان(عج) به دست معظم له مزین شدم و پس از آن در اوقات فراغت و در مرخصی ِ ایام اعزام به جبهه، در مسجد امام حسین علیه السلام خیابان توحید شهر مقدس قم، گاهی امام جماعت نماز می شدم، پدرم می فرمودند : من مدتی پیش از نماز به مسجد می روم و ضمن تصحیح حمد و سوره مردم و جوانان، به انتظار می نشینم تا تو برای اقامه نماز بیایی و هنگامی که وارد مسجد می شوی، من به وجود تو افتخار می کنم و سرم را بالا می گیرم و به خود می بالم که فرزند من یک روحانی است. »
برادرم ناخدا دوم مهندس میرمحمد سعیدی در سال 1363 مسئول پست مهندسی نیروی دریایی جمهوری اسلامی ایران در جزیره خارک بودند که پس از شیمیایی شدن و با گذشت 10 سال شکیبایی در رنج بیماری سرطان خون، در سال 1373 به شهادت رسیدند و یکی از افتخاراتش این بود که مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی آقای شیخ محمدتقی بهجت رحمت الله علیه در مجلس ترحیمش در مسجد رفعت در خیابان صفاییه قم، شرکت و برای شادی روح برادرم تلاوت قرآن و دعا فرمودند.
مادرم به نماز اول وقت، تعقیبات نمازها، دعاها و زیارت های چهارده معصوم علیهم السلام و تلاوت زیارت نامه های ایشان، به ویژه دعای مشلول، دعای یستشیر، دعای مجیر، زیارت جامعه کبیره، زیارت عاشورا، نمازهای چهارده معصوم علیهم السلام و سایر ادعیه معتبر در مفاتیح الجنان، علاقه وافری داشتند و پس از آن که من در سال 1362 برای گذراندن دوره تحصیلات حوزوی عازم شهر مقدس قم شدم، والدینم نیز شهر مقدس قم را به عنوان سکونت دائمی خویش برگزیدند.
مادر و پدرم در تمامی انتخابات های مجلس و ریاست جمهوری شرکت می کردند و ما را هم تشویق به شرکت می نمودند و جالب اینجاست که هر گاه دشمنان، شرایط رعب و وحشت برای شرکت مردم ایجاد می کردند، مادر و پدرم در به حرکت در آوردن مردم و جوانان برای شرکت در انتخابات، تلاش مضاعف می کردند.
مادرم در انتخابات سال 1388 در حالی که در بیمارستان ساسان تهران واقع در بلوار کشاورز، بستری بودند، گفتند مرا ببر بیرون، می خواهم در انتخابات شرکت کنم . هر چه به ایشان گفتیم در بیمارستان نیز صندوق اخذ رأی می آورند و نیاز به بیرون رفتن نیست و حال شما الآن مناسب نیست، می فرمودند: « می خواهم همه مردم، خصوصا جوانان ببینند امثال من با این حال و روزمان از صبح زود برای بازشدن درب حوزه اخذ رأی به انتظار نشسته ایم، بروند و در انتخابات کشور شرکت کنند و گوش به حرف دشمنان ندهند » .
مادر من پیرو و مقلد مقام معظم رهبری بودند و ایشان را از هر جهت توثیق می فرمودند.
مادر من از سال 1338 که در بیمارستان بهارلوی سر پل جوادیه تهران، مرا وضع حمل می فرمودند، همزمان تحت عمل جراحی ریه بودند و بعدها نیز عارضه دیابت به صدمات ایشان افزوده شد و در تمام این سال ها ذره ای ضعف و سستی در تربیت فرزندان از خود نشان ندادند.
مادر و پدر من دارای سه داماد، دو عروس و چهارده نوه می باشند.
مادر من در جوار حرم محدث و فقیه اهل بیت علیهم السلام ، حضرت علی بن جعفر و محمدبن موسی الکاظم علیهم السلام( برادر و فرزند باب الحوائج حضرت امام موسی بن جعفر(ع)و گلزار شهدای قم، و پدرم در آرامستان نو در نزدیکی قبر کربلایی کاظم(پیرمرد روستایی بی سوادی که به برکت امام زمان عج حافظ کل قرآن کریم شد) مقابل حرم حضرت معصومه سلام الله علیها در کنار سایر مؤمنین شیعه آرمیده اند. و هم اکنون در برزخ، از کرامات اجداد طاهرینش سعادتمند است.
رب اغفرلی و لوالدی و للمؤمنین و المؤمنات ، رب ارحمهما کما ربیانی صغیرا
پروردگارا:
از شما درخواست می کنم روح پدر و مادر من و تمامی خوانندگان این متون را با چهارده معصوم علیهم السلام و نیز شهدای کربلا محشور بفرما .
رحم الله من یقرء الفاتحة مع الصلوات
و السلام علیکم و رحمت الله و برکاته
میرمجید سعیدی